1. اگر تو کنار یه رودخونه تنها باشی دو چیز بگو که می خواستی اونجا باشه.
یه سی دی پلیر و یه کرجی!!!
2.علم نجوم برات جالبه؟و آیا به طالع بینی اعتقاد داری؟
من علاقه ای به علم نجوم ندارم و هرگز طالع بینی نخوندم.
3. اگر می تونستی به وسیله ی جادو یه چیزی رو تو دنیا تغییر بدی اون چی بود؟
جان لنون رو زنده می کردم چون فکر می کنم اون واقعا یه نابغه بود.
4. من شنیدم تو مشغول آموختن گیتار بیس هستی آیا دوست داری در آینده یه گروه برا خودت داشته باشی؟
چون نواختن آهنگ قسمت بزرگی از زندگیه منه دوست دارم یه گروه داشته باشم اما حدس می زنم هر نوجوان پسری که گیتار می نوازه این آرزو رو داشته باشه.
5. چه آلات موسیقی دیگه ای به جز گیتار بیس هست که دوست داری یاد بگیری؟
پیانو و طبل.
6. وقتی که سال گذشته چین و ژاپن رو دیدی چه چیزی برات خیلی جالب بود و چه تجربه ای داشتی؟
یکی از بهترین چیز هایی که تجربه کردم دیدن معبدی در کیوتو بود و البته قدم زدن روی دیوار بزرگ چین در برف. ما تنها افرادی بودیم که کنار دیوار چین بودیم چون هوا خیلی بد بود و این خیلی متحیر کننده بود.
7. در سراسر زندگیت کدوم کشورها ارزش سفر کردن رو داشت و کدوم کشور مورد علاقه ی تو بود؟
من آمریکا ، اسپانیا ، هلند ، ایتالیا ، فرانسه ، ژاپن ، چین ، استرالیا و سوئد رو دیدم و همه ی این کشور ها رو دوست دارم ولی اوقات خیلی خوب و مخصوصی رو در آمریکا ، هلند ، ژاپن و استرالیا داشتم.
8. چه کشورهای دیگه ای هست که ندیدی و دوست داری در تعطیلات به اونجا بری؟
روسیه ، نیوزیلند و هلند.
9. به عنوان یه آمریکایی که لندن رو برای اولین بار ملاقات کرده چه مکانی است که من حتما باید ببینم و کدوم مرکز تجاری هست که باید برم؟(> کسی که این مصاحبه رو کرده آمریکایی هستش))
توصیه می کنم Tate modern art gallery رو ببیینین خیلی باحاله و همچنین Camden market
10. خودت رو در سه کلمه توصیف کن .
باوفا ، کنجکاو ، شوخ.
11. وقتی که خیلی ناراخت و دپرس هستی چه چیزی می تونه حالت رو بهتر کنه؟معمولا تماشای یه حادثه از Simpsons حالمو بهتر می کنه.
12. چه چیزی هست که والدین تو دوست دارن انجامش بدی ولی تو از اون متنفری؟
تمیز کردن اتاقم- وقتی اتاقم کثیفه اونا رو عصبانی می کنه.
13. سه تا از بهترین و بد ترین صفاتی رو که در خودت می بینی بگو.
چیزهایی رو که من در خودم دوست دارم اینا هستن:
1. من سلیقه ی خودمو در موزیک دوست دارم.
2. از زندگیم لذت می برم.
3. حس تشخیص خوبی دارم و همیشه به همه چیز از جنبه ی خنده دار نگاه می کنم.
و چیزهایی که دوست ندارم این ها هستن:
1. من در هنر وحشتناک هستم و دوست داشتم یه نقاش لایق باشم.
2. وقتی که از موزیکم خوشم میاد تبدیل به یه آدم مغرور متکبر می شم و اینو دوست ندارم.
3. من جواب میل های دوست هامو به مقدار کافی نمی دم و دوستانم دو از خودم می رنجونم و عصبانی می کنم.
14. اگه می تونستی چیزی رو در خودت تغییر بدی چی کار می کردی؟
دوست داشتم یه نقاش لایق باشم. من تصویر های صافی رو در سر دارم که می خوام اونا رو نقاشی کنم ولی متاسفانه وقتی اونارو به تصویر می کشم تبدیل به یه شکل وحشتناک و بی ارزش می شه!!!!
15. رنگ مورد علاقت چیه؟
آبی و زرد.
16. دوست داری یه دختر چه خصوصیاتی داشته باشه؟( شوخ؟ باهوش؟ زیبا؟ زیرک؟ اسرار آمیز؟)
شوخ ، باهوش و اصیل.
17. اثر زخم یا چیز مرگباری هست که تو از اون وحشت داشته باشی؟ مثل عنکبوت؟
عنکبوت ها منو به وحشت نمیندازن ولی فکر کنم از بمب هسته ای می ترسم!!!!
18. اگه می تونستی یکی از اشخاص تاریخ رو ملاقات کنی اون چه کسی بود و چرا؟
اگه می تونستم مارکوپولو رو انتخاب می کردم چون ظاهرا آخرین گفته ی اون نصفه بوده بنابر این من دوست دارم در مورد اون نصفه بدونم!!
19. کدوم دسته از فیلم ها رو دوست داری؟( اکشن؟ افسانه؟ کمدی؟ وحشتناک؟ هیجان انگیز؟ )
همه ی فیلم ها خوبن و نمی تونم انتخاب کنم. همشونو دوست دارم.
20. آشپزی می کنی؟ واگه این کارو می کنی دوست داری چه چیزی رو بپزی؟
نه من در خونه آشپزی نمی کنم وقتی که از سر صحنه ی فیلم برداری بر می گردم دیره بنابر این وقتی برای تجربه ی این کار نیست ولی تصمیم گرفتم در سال جدید اینو یاد بگیرم.
21. وقتی که مردم تو رو می بینن و می گن انگار تو خود هری پاتر هستی تو چه چیز ی به اون ها میگی؟
من معمولا به اون ها می گم که من فقط یه هنر پیشه هستم که نقش هری پاتر رو بازی می کنم چون بی معنی به نظر می رسه و درست نیست که به اون ها دروغ بگم.
22. ارباب حلقه ها رو دوست داری؟ اگه به تو فرصت می دادن کدوم شخصیت رو برای بازی انتخاب می کردی؟
من آخرین فیلم ارباب حلقه ها رو دیدم و واقعا لذت بردم و شخصیت گلوم رو برای بازی بیشتر دوست دارم.
23. آیا می تونی به زبان های خارجی صحبت کنی؟ کدوم زبان رو دوست داری یاد بگیری؟
من مشغول یاد گرفتن زبان اسپانیایی و فرانسوی هستم و دوست دارم ژاپنی یاد بگیرم.
24. چرا و چگونه بازیگری رو شروع کردی؟
اتفاقی . یه دوست به من پیشنهاد کرد که برای تست بازیگری برم و من فقط برای تفریح رل دیوید کاپرفیلد رو انجام دادم.هرگز انتظار نداشتم که به این نقش برسم من می دونستم که صدها پسر دیگه برای به دست اوردن این نقش تلاش می کنن برای همین وقتی فهمیدم قبول شدم خیلی تعجب کردم.
25. گریم کردنت برای فیلم چه مقدار طول می کشه؟
حدود نیم ساعت. بیشتر به خاطر جای زخمم.
موضوعات مرتبط: بازیگرها وشخصیت ها ، دنیل رادکلیف ، مصاحبه ، ،
برچسبها:
برچسبها:
موضوعات مرتبط: گالری ، گالری(اما واتسون) ، گالری(روپرت گرینت) ، گالری(دنیل رادکلیف) ، بازیگرها وشخصیت ها ، اماواتسون ، روپرت گرینت ، دنیل رادکلیف ، ،
برچسبها:
wwww.pottermoree.com
اين سايت واسه خود جي كي رولينگه تو اين سايت خودتونم مي شين يه جادوگر به كوچه دياگون مي رين و چوبدستي و وسايل مورد نياز تون رو مي خرين وبعد هم گروه بندي مي شين و...
وقتي رفتين تو سايت به من بگين تو چه گروهي افتادن و اگر تونستين عكس چوبدستي تون هم بفرسين
برچسبها:
١٩ سال بعد از تمام شدن دروس هری در هاگوارتز و سرنوشت او و دوستانش
هری پاتر:در موخرهٔ کتاب هفت و مصاحبههای رولینگ پس از آن، متوجه میشویم که هری نوزده سال بعد، دربخش کارآگاهان وزارت سحر و جادو مشغول کار شداو در امتحان سمج در درس دفاع دربرابر جادوی سیاه ((عالی))گرفت. هری با جینی ویزلی ازدواج کرده و صاحب سه فرزند میشود که نام آنها را «جیمز سیریوس» (به یاد پدر و پدرخواندهاش)، «آلبوس سوروس» (به یاد دو مدیر شجاع هاگوارتز) و «لیلی»(به یاد مادرش) میگذارد.
هرماینی گرنجر:پس از ۱۹ سال با رون ازدواج کرده و صاحب دو فرزند با نامهای هوگو و رز شدهاست. او کار خود را با استخدام در سازمان ساماندهی و نظارت بر امور موجودات جادویی آغاز مینماید و در این سازمان موفق میشود زندگی را برای جنهای خانگی بسیار آسان کند. سپس به سازمان اجرای قوانین جادویی ارتقا مییابد و سرانجام در این سازمان موفق میشود که تمامی قوانین نژادپرستانهای که به نفع اصیلزادگان است را ریشهکن نماید.آزمون سمج بر اساس سطح های زیر است که هرماینی در همه درس هایش O یا u عالی می گیرد به جز دفاع در برابر جادوی سیاه که E یا فراتر از حد انتظار می گیرد.
امتیاز ها در آزمون سمج((سطوح مقدماتی جادوگری)): O=عالی E=فراتر از حد انتظار A=قابل قبول P=ضعیف D=افتضاح T=غول غارنشین
رون ویزلی:رون مدتی پس از نبرد با هرمیون ازدواج کرده و اکنون صاحب دو فرزند است: دختری به نام رز، که برای نخستین سال خود به هاگوارتز میرود، و پسری به نام هوگو. رون به همراه هری اکنون در بخش کارآگاهان وزارت سحر و جادو مشغول کارند، و این بخش را کاملاً متحول کردهاند.البته رون پیش از کارآگاهشدن، مدتی در فروشگاه شوخیهای ویزلی کار میکرده است، کاری که بسیار پرمنفعت بودهاست.
جینی ویزلی:۱۹ سال بعد او با هری ازدواج کرده و صاحب دو پسر به نامهای جیمز سیریوس و آلبوس سیوروس و یک دختر به نام لی لی لونا میشود. او ابتدا در تیم کوییدیچ هارپی هالی هد شروع به بازی میکند امّا بعد تصمیم می گیرد شغلی را انتخاب کند که بتواند بیشتر همراه خانواده اش باشد بنابراین خبرنگار ستون کوییدیچ روزنامهٔ پیام امروز می شود.
نویل لانگ باتم:نویل لانگ باتم استاد گیاهشناسی میشود و با لونا لاوگود ازدواج می کند.
فرد ویزلی:متاسفانه او در یک انفجار جان خود را از دست می دهد.
جرج ویزلی:او در فروشگاه شوخی های ویزلی به کارش ادامه داد که بسیار برایش پر منفعت بود.جرج با آنجلینا جانسون که یک زمانی کاپیتان تیم کوییدیچ گریفندور بود،ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد.اولی فرد و دومی رکسان.
برچسبها:
در شبی بارانی و پر باد، دو کودک با لباس هایی به شکل کدو حلوایی، سلانه سلانه از میدان عبور می کردند و ویترین فروشگاه ها پر از عنکبوت های کاغذی بود. با دنیایی از تزیینات پر زرق و برق مبتذل مشنگی که در نظر آن ها هیچ اهمیتی نداشتند… و او به نرمی جلو می آمد، با همان احساس رضایت و قدرت و حقانیتی که همواره در چنین مواقعی در خود می دید… نه با خشم… خشم به روح هایی بس ضعیف تر از او تعلق داشت… بلکه با سروری پیروزمندانه، بله… او انتظار این لحظه را کشیده بود… آرزویش را داشت…
- چه لباس قشنگیه، آقا!
وقتی پسرک به قدری نزدیک شد که توانست زیر کلاه شنل را ببیند، لبخند پسرک را دید که بر لبش خشک شد و ترسی را که بر چهره ی نقاشی شده اش سایه انداخت، آن گاه پسرک برگشت و پا به فرار گذاشت… دسته ی چوبدستی اش را در زیر ردایش لمس کرد… یک حرکت ساده کافی بود تا کودک هرگز به مادرش نرسد… اما ضرورتی نداشت، هیچ ضرورتی نداشت…
وقتی در حیاط را هل داد و باز کرد صدای غیژ غیژ مختصری بلند شد، اما جیمز پاتر آن را نشنید. دست سفیدش چوبدستی اش را از زیر شنل بیرون کشید و در را نشانه گرفت که با شدت باز شد.
از آستانی در گذشته بود که جیمز با سرعت وارد هال شد. کارشان آسان بود… بسیار آسان… حتی چوبدستی اش را نیز برنداشته بود…
- لی لی، هری رو بردار و برو! خودشه! برو! فرار کن! من معطلش می کنم -
معطل می کنم، با دست خالی و بدون چوبدستی!… پیش از اجرای نفرینش خنده را سر داد…
- آواداکداورا!
نور سبز رنگ، هال تنگ و کوچک را پر کرد، کالسکه ی کودک را به دیوار فشرد و روشن کرد، نرده ها را همچون خطوط صاعقه به درخشش در آورد، و جیمز پاتر همچون عروسکی خیمه شب بازی که بندهایش بریده باشد به زمین سقوط کرد…
صدای جیغ زن را می شنید که در طبقه ی بالا به دام افتاده بود، اما دست کم تا زمانی که عاقلانه رفتار می کرد دلیلی برای ترسیدن نداشت… او از پله ها بالا رفت. با اندک لذتی به صداهایی گوش داد که زن در تلاش برای سنگر گرفتن در اتاق ایجاد می کرد… او نیز چوبدستی یی با خود نداشت… چه قدر ابله بودند، و چه خوش خیال، فکر می کردند امنیتشان در دست دوستانشان است، فکر می کردند سلاح را می شود لحظه ای از خود جدا کرد…
نور سبز رنگ در اتاق برقی زد و زن نیز مثل شوهرش به زمین افتاد. کودک در تمام این مدت گریه نکرده بود. با گرفتن میله های تختش، توانست از جایش بلند شود، سرش را بالا برد و با شور و علاقه به صورت مهاجم نگاه کرد، شاید تصور می کرد که پدرش زیر شنل پنهان است و نورهای زیبای دیگری درست می کند و هر لحظه ممکن است مادرش از زمین بلند شود و بخندد -
او با دقت زیادی، نوک چوبدستی اش را به سمت صورت کودک نشانه گرفت، می خواست شاهد آن اتفاق باشد، شاهد نابودی این یکی باشد، این خطر از بین نرفتنی. کودک شروع به گریستن کرد: دیده بود که او جیمز نیست… گریه کردنش را دوست ندشت، در پرورشگاه نیز هرگز تحمل گریه و زاری بچه های کوچک تر را نداشت -
- آواداکداورا!
و بعد او در هم شکست، دیگر هیچ چیز نبود، هیچ چیز جز درد و وحشت
برچسبها:
دانیل جاکوب رادکلیف متولد 23 جولای 1989 متولد لندن است او شاید خوش شانس ترین بازیگر کودک و نوجوان در سطح بین المللی باشد که با حضور در یک نقش تبدیل به یک چهره مطرح بین المللی شد شباهت های او به کاراکتر هری پاترقصه های پر خواننده جی کی رولینگ باعث شد تا وی از بین چند هزار داوطلب بازی در این نقش برای حضور در نقش و کاراکتر هری پاتر انتخاب شود دانیل از سال 2001 که در اولین قسمت مجموعه فیلم هری پاتر ظاهر شد بجز این فیلم در کارهای زیادی بازی نکرده است البته رادکلیف اولین بار سال 1999 در مجموعه تلوزیونی (دیوید کاپرفیلد)در نقش کودکی دیوید بازی کرد اولین حضور سینمایی اش به سال 2000 و فیلم (خیاط پاناما) بر می گردد امسال او در فیلم تلوزیونی (این راه)هم ظاهر شداو سال 2007 پنجمین قسمت (هری پاتر)را روانه اکران عمومی سینماها میکند وی با وجود بازی در نقش محبوب ترین شخصیت ادبی کودکان معاصر یک زندگی معمولی دارد .
برای ادامه به ادامه مطالب برین
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
هری داشته معجون مرکب درست می کرده.دراکو میگه : پاتر داری معجون درست میکنی ؟ هری میگه:پـ نـ پـ .... دارم برای خانوم پامفری آش درست می کنم!
هری و ولدمورت دارن هم دیگه رو خفه می کنن(تو فیلم آخر!)ولدمورت دستشو آورده بالا می خواد بزنه فک هری آسفالت کنه.هری میگه :می خوای بزنی؟ولدمورت میگه:پ نه پ می خوام بر علیه استکبار شعار بدم...!
لوسیوس بری هری طلسم مرگ با اخگر سبز میفرسته
هری میگه : میخوای بکشی ؟
لوسیوس : پ ن پ ژل صورته بزن خوشگل تر شی
هری داشته میرفته مکه مالفوی میگه : میخوای بری حاج هری پاتر شی ؟؟
هری میگه : پ ن پ دارم میرم اونجا از عربی ها ردا سفیداشون بگیرم بیارم انگلیس تا شاید مد روز بشه!
هری پاتر میره مغازه چوب دستی فروشی، الیواندر بهش میگه اومدی چوب دستی بخری؟
هری میگه پــَـــ نــه پــَـــ ... اومدم تو رو برا عمم خواستگاری کنم!
دیوانه سازه اومده داره روحمو میخوره چوبدسستیم رو در اوردم ، دوستم از اون طرف(ایساده بر و بر نیگاه میکنه که یه دمنتور داره روحمو میکشه بیرون) داد میزنه:می خوای پاترونوس بزنی؟؟ میگم: پ ن پ می خوام با چوبدستیم چنتا چایی ظاهر کنم که با روحم بخوره!زشته مهمانمونه!!
هری اومده تو جنگل چوبشو انداخته
ولدمورت میگه: اومدی بکشمت؟
- پـ نه پـ اومدم بهت بپیوندم!
هری داشت میرفت تو جنگل ممنوع خودشو تسلیم کنه،نویل دیدش گفت میخوای خودتو تسلیم کنی هری گفت: پـَـــ نــه پـَـــ می خوام برم واسه مرگ خوار شدن نام نویسی کنم
رفتم سر کلاس گیاه شناسی نویل می گه دانش آموزی؟ می گم پـَـ نـَـ پـَـ پروفسورم اومدم پایمو قوی کنم
امبریج به دامبلدور میگه: یعنی باور کنم تو ارتش دامبلدور رو ساختی؟
دامبلدور میگه: پـ نـ پـ ولدمورت دلش واسم سوخته یه شعبه واسه طرفدارام تو هاگوارتز زده!
نفر اول آزمون سمج شدم . اومده میگه خیلی درس خوندی كه ارشد شدی ؟؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ سر امتحان دست به سینه نشستم پروفسور اسممو تو خوبا نوشت نفر اول شدم
سوروس با یه شاخه گل میره پیش لیلی
لیلی بهش میگه این مال منه؟
سوروس میگه آره مال تو هستش
لیلی میگه یعنی منو دوس داری؟
سوروس میگه آره عزیزم
لیلی میگه دوس داری با من ازدواج کنی؟
سوروس:معلومه من فقط تو رو دارم
لیلی میگه این همه موقعیت پ نه پ درست کردم پس چرا نمیگی؟
جارو دستم بود داشتم میرفتم اتاقمو جارو بزنم ...
عمه ام دید گفت داری میری جارو بزنی؟!
پَ نه پَ زنگ زدم بچه ها بیان قسمت ده هری پاتر رو بسازیم !
برچسبها:
او جادوگری است که هدفش کنترل جهان و دستیابی به جاودانگی از طریق جادوی و سلطهٔ جادوگران بر مشنگ هاو از بین بردن مشنگ زادههایی که قدرت جادویی دارند است. دنیای جادویی چنان از او وحشت دارند که نام او دچار تابو شده و به جای به زبان آوردن نام او، او را "اسمشو نبر" میخوانند. "لرد سیاه" لقبی است که "مرگ خواران به او داده اند. ولدمورت در زبان فرانسه به معنای "پرواز مرگ" است.
لرد ولدمورت در اوایل سال ۱۹۲۶ زاده شد و نام پدرش یعنی تام ماروولو ریدل بر او گذاشته شد. پدرش تام ریدل و مادرش مروپ گاند بود. او از طریق مادرش، آخرین بازمانده سالازار اسلیترین بود.
پدرش او و مادرش را ترک کرد. مادرش اندکی پس از زایمان مرد و به همین دلیل او در یک پرورشگاه بزرگ شد. آلبوس دامبلدور او را به هاگوارتز دعوت کرد. او در هاگوارتز،در بین طرفدارانش، شروع به استفاده از نام "لرد ولدمورت" کرد و بعدها نام اصلی خود را به دست فراموشی سپرد و نام مستعارش را رسماً مورد استفاده قرار داد. خیلی از افراد این گروه بعداً مرگخوار شدند. او در سال دوم حفره اسرار را گشود و میرتل که یک مشنگ زاده بود را کشت. در آن زمان،بر خلاف بقیه ی اساتید هاگوارتز که شیفتهٔ ریدل بودند، فقط پروفسور دامبلدور به او مشکوک شده بود. ریدل نیز به همین دلیل نتوانست حفره را بار دیگر بگشاید و به جای آن، طرز ساخت جان پیچ را که با زیرک از پروفسور اسلاگهورن پرسیده بود، همراه با قسمتی از روح خود درون یک دفترچه خاطرات پنهان کرد تا شاید بعداً بتواند از این راه دانش آموز دیگری را وادار به بازکردن حفره کند و کار ناتمام جد بزرگش،سالازار اسلیترین، را در از بین بردن مشنگ زاده ها به پایان برساند.
از بین رفتن قدرت
او دوستان دوران تحصیلش را دوباره جمع کرد و به آنها لقب مرگخوار داد و خود نیز نام لرد ولدمورت را انتخاب کرد. او به مرگخوارانش اجازه میداد با خیال راحت جادوگران و مشنگ هارا بکشند و از جادوهای ممنوع استفاده کنند. ظاهراً کسی نمیتوانست جلوی او را بگیرد، اما یک پیشگویی همه چیز را تغییر داد. او برای جلوگیری از تحقق یافتن آن پیشگویی در مورد کشته شدنش توسط هری پاتر، پسری که به تازگی به دنیا آمده بود، اقدام به کشتن او کرد ولی به دلیل جادوی عشقی که مادرش در هری نهاده بود هری از بین نرفت و جادوی کشنده ولدمورت به سمت خودش برگشت و او ناپدید شد. این جریانات باعث شد هری پاتر "پسری که زنده ماند" لقب بگیرد. پس از ناپدید شدند لرد سیاه، مرگ خوارانی که شناخته شده بودند زندانی شدند و مرگخوارانی که ناشناس بودند به زندگی عادی خود ادامه دادند. بعد از این واقعه همه جامعه جادوگری بجز تعداد انگشت شماری فکر میکردند که ولدمورت برای همیشه مرده است ولی او به دلیل این که روح خود را به قطعات زیادی در جان پیچ ها تقسیم کرده بود، به طور کامل از بین نرفته بود. او برای زنده ماندن در بدن مارها شریک میشد.
بازگشت ولدمورت
سیزده سال پس از آن که جسمش نابود شد، او در قبرستانی متروکه که پدرش در آن جا دفن شده بود به زندگی بازگشت.او این کار را با کمک یکی از خادمانش به اسم دم باریک یا پیتر پتی گرو که قبلاً یکی از دوستان خانوادگی پاتر ها بود و باعث مرگ پدر و مادر هری شده بود، انجام داد. او از گوشت دم باریک، خون هری پاتر و استخوانهای پدرش برای این کار استفاده کرد. سپس تمام مرگ خوارها را احضار کرد و با هری در مقابل آنها به دوئل پرداخت و طبق یک رویداد نادر که بین چوب دستی های آن ها اتفاق افتاد(چوب دستی هایی یکسان)، روح افرادی که ولدمورت آنها را کشته بود، از چوب دستی او بیرون آمد و هری در شلوغی فرار کرد. او خود را با جنازهٔ سدریک دیگوری (یکی از دوستان پاتر که ولدمورت او را به قتل رسانده بود) به جام مسابقه سه جادوگر که رمزتاز بود، رساندو به هاگواتز باز گشتند.
نابودی
ولدمورت وقتی در هاگوارتز تحصیل میکرده در قسمت ممنوعه کتاب خانه جادوی سیاهی را پیدا میکند که جان پیچ نام دارد(پلید ترین و سیاه ترین جادو). جان پیچ جادویی است که ادم میتواند قسمتی از روح خود را در اشیا کوچکی قرار دهد البته بهایی هم دارد هر کس بخواهد جان پیچ درست کند باید انسانی را بکشد.این اطلاعات را اسلاگهورن به تام داد ولی او نمیدانست که تام پاید است و فکر میکرد که تام برای دونستن این اطلاعات را میخواهد و برای همین این خاطره را دست کاری شده به دامبلدور داد اما هری در سال ششم خاطره ی درست را با کمک فلیکس فلیسیس(معجون شانسی که اسلاگهورن به او جایزه داد)از اسلاگهورن گرفت و به این راز هولناک دست پیدا کرد.هری هفت جان پیچ را نابود کرد و در این راه ارباب مرگ شد سپس او توانست با زیرکی ولدمورت را گول بزند(باکمک نارسیسا مالفوی) و جنگی بین ولدمورت و هری شکل گرفت که شکست ولدمورت موجب مرگ او شد
برچسبها:
تالار اسرار مکانی مخفی در عمق مدرسه هاگوارتز است.(هری پاتر) بر طبق افسانه:سالازار اسلیترین یکی از موسسان هاگوارتز در پذیرش دانش آموزان نظری مغایر داشت.میخواست دانش اموزانی که خون اصیل دارند(پدر و مادر جادوگر)را پذیرش کند.ولی دیگر موسسان هاگوارتز این عقیده را نداشتند.بنابراین سالازار اسلیترین این مکان را میسازد و هیولایی در آن قرار میدهد.هیولا یک مار است و اسلیترین هم مار زبان بود. بنابراین هرگاه وارث اسلیترین به هاگوارتز بیاید صداهای مارزبانی چون(بکش.بیا پیش من)میشنود و هیولا را آزاد کرده و مدرسه را از مشنگ زادهها و نیمه اصیلها پاک کند.
آخرین وارث اسلیترین تام رایدل یا لرد ولدمورت است. آخرین بار این تالار توسط رون ویزلی و هرمیون گرنجر برای برداشتن نیش هیولای تالار که خاصیت نابودی جان پیچهای ولدمورت را داشت گشوده شد(هری پاتر و یادگاران مرگ _۷_).هیولا توسط هری پاتر در کتاب هری پاتر و حفره اسرار آمیز(کتاب ۲)نابود شد.
برچسبها:
برچسبها:
اینو نبین که زشتم
زیباست ولی سرشتم
هیچ میدونی باهوشم
باهوش مثل خر گوشم
اینو بدون تو دنیا بنده ندارم همتا
من کلاه قاضیم
از شغل خود راضیم
اگه منو بپوشی
هر چه قدر هم بکوشی
بهت میگم چی داری
خوشحالی یا بیماری
با یک روش و راهی
بهت میگم کجایی
پس حالا من رو سر کن
یک کمی هم خطر کن
اصلا نترس بچه جون
چون من هستم مهربون
کلاه خوب ودانام
این بود تموم حرفام
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
لباس گروه گریفندور
برچسبها:
لباس گروه هافلپاف
برچسبها:
لباس گروه ریونکلا
برچسبها:
لباس گروه اسلیترین
برچسبها:
قوانین هاگوارتز که باید رعایت کنین:
+هر شب ساعت 1 به بعد از دویدن و قدم زدن توی راه پله ها و راهرو ها خودداری کنین....بعد از اون ساعت صدایی نباید شنیده بشه...
+توهین و بد دهنی به همدیگه..مخصوصا به پروفسور ها تنبیه سختی داره
+دوئل شدیدا ممنوع و استفاده از جادو خارج از کلاس ها ممنوعه...
اگه پروفسور دامبلدور یا اساتید دیگه ازتون ناراضی باشن اینجا تنبیه میشین...
برچسبها:
این مدرسه توسط چهار جادوگر بزرگ قرون وسطا (گودریک گریفیندور، روونا ریونکلا، هلگا هافلپاف و سالازار اسلایترین) ساخته شد تا محیطی برای پرورش و آموزش کسانی که استعداد جادوگری دارند به وجود آید. این چهار نفر بعد از اتمام ساخت مدرسه بر سر این که چه کسانی باید در مدرسه پذیرش بشوند اختلاف عقیده پیدا کردند بنابراین چهارگروه مختلف در هاگوارتز بوجود آمد. گروه گریفیندور با نماد شیردال و رنگ قرمزو زرد، هافلپاف با نماد گورکن و رنگ زردو سیاه، ریونکلاو با نماد عقاب و رنگ آبی و اسلایترین با نماد مار و رنگ سبزو نقرهای.گفته میشود که سالازار اسلایترین تالاری مخوف به نام تالار اسرار در دل هگوارتز به وجود اورد که فقط وارث حقیقی اسلایترین میتواند ان را باز کند ...
برچسبها: